محل تبلیغات شما



خشونت خانگی

خشونت خانگی به معنی بدرفتاری، رفتار خشونت‌آمیز و سلطه‌گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر همان خانواده است. اگر بخواهیم تخصصی‌تر وارد این موضوع شویم می‌توان گفت: خشونت خانگی عبارت است از هرگونه فعل (عمل) یا ترک فعل یک عضو خانواده علیه عضو دیگر که موجب آسیب جسمی، روانی، عاطفی، جنسی یا مالی شود. مواردی از قبیل: ضرب و جرح، حبس و زندانی کردن، تنبیه بدنی، بهره‌کشی، اجبار به تکدی‌گری، اجبار به تن‌فروشی، اجبار و فشار برای ارتکاب جرم و مسائل غیراخلاقی، اجبار و تحریک یا تشویق یا اغفال برای خودکشی یا آزار جسمی به‌خود، هرگونه اجبار به برقراری رابطه جنسی نامتعارف نسبت به همسر، مخفی کردن بیماری‌های مقاربتی، هرگونه اجبار به ازدواج از هر طریق تحریک، تشویق و تسهیل ازدواج کودکان، اجبار به بارداری یا فرزند‌آوری، اجبار به سقط جنین، هرگونه سوء‌استفاده و بهره‌کشی جنسی از اعضای خانواده، هرگونه اجبار به برقراری رابطه با غیرهمسر اعم از و مادون آنکه در اثر حیله، فریب و اکراه انجام شود، توهین، تحقیر، استهزا، افترا، تهدید، اجبار به انزوا، اجبار به ترک خانه و هرگونه شکنجه روحی و روانی، تحت نظر گرفتن یا تعقیب مداوم، تحمیل شرایط روحی و روانی آزاردهنده، کنترل نامتعارف اعمال و رفتار، هرگونه ممانعت، مخالفت و یا اجبار به انجام امور مربوط به تغییر جنسیت، پخش تصاویر خصوصی، ایجاد محدودیت در ارتباطات و فعالیت‌ها اعم از خانوادگی و اجتماعی یا اجبار به ارتباط با افراد و گروه‌های معین، ممانعت از تحصیل یا اشتغال، اام به برگزیدن تفکر یا خط‌مشی خاص، هرگونه رفتاری که مانع رشد شخصیتی شود، محرومیت یا ممانعت در تصرف و دستیابی به اموال، عدم‌تامین هزینه‌ها، انجام اقداماتی برای تضییع حقوق مالی ازجمله انتقال صوری اموال برای فرار از دِین، چند همسری، انجام ندادن وظایف قانونی همچون حضانت و نگاهداری، بی‌توجهی و سهل‌انگاری نسبت به افراد تحت ولایت، قیمومیت، سرپرستی، حضانت یا حمایت و نگهداری از خانواده.

چرایی خشونت خانگی

خشونت خانگی عموما توسط افرادی اعمال می‌شود که رفتار خشونت‌آمیز را بخشی از حق لاینفک خود می‌دانند. این افراد طبق تجربه زیست، بالادست بودن و یا حتی به بهانه‌های فردی مانند از دست دادن اراده و کنترل رفتار حین خشونت، دست به توجیه رفتار خود می‌زنند.

خشونت خانگی معمولا (و حداقل در یک بازه زمانی خاص) به‌طور مستمر اتفاق می‌افتد؛ احتمالا یکی از مهم‌ترین دلایل آن هم، تجربه زیست فرد اعمال‌کننده خشونت است. تجربه زیست این افراد به آنها می‌گوید آنها مصون از اعمال جدی مجازات هستند. از یک سو در جامعه‌ای مانند ایران این نوع خشونت بسیار کم گزارش داده می‌شود و بیشتر در خانواده به‌عنوان نماد حوزه خصوصی تلقی می‌شود. در کنار این موارد هم باید توجه داشت که بسیاری از خشونت‌کننده‌ها و خشونت‌دیدگان طبق همین دلایل اصلا نمی‌دانند مرتکب خشونت خانگی و یا قربانی آن هستند.

در واقع در اینجا به این مسئله مهم می‌رسیم که مقررات و اعمال مجازات به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین عوامل پیشگیری خشونت خانگی در ایران دارای کمبودهای بسیاری جدی است. در قوانین ایران بیشتر تمرکز بر مرحله وقوع خشونت خانگی است؛ درحالی‌که علم حقوق، امروزه بیشتر بر پیشگیری، حمایت از بزه‌دیده و اصلاح مرتکب، متمرکز شده است. پیشگیری از جرم به‌عنوان یکی از پایه‌های ت جنایی امروزه اهمیت بسیار زیادی دارد؛ به‌طوری که بدون درنظر گرفتن آن مبارزه با یک پدیده مجرمانه غیرممکن است. خشونت خانگی نیز به‌عنوان یک انحراف و یا پدیده مجرمانه از این قاعده مستثنی نیست. لازمه مبارزه با خشونت خانگی بیش از هرچیز نیازمند اتخاذ تدابیر پیشگیرانه است. یافتن و از میان بردن عوامل مؤثر بر ایجاد خشونت خانگی در جامعه به‌عنوان پیشگیری اولیه، اتخاذ تدابیر لازم برای بازداشتن افرادی که در معرض اعمال خشونت خانگی قرار دارند به‌عنوان پیشگیری ثانویه و در نهایت پیش‌بینی مجازات مناسب (و تدابیر اصلاحی نسبت به کسانی که مرتکب خشونت خانگی شده‌اند) می‌توانند از عوامل کنترل و کاهش خشونت خانگی باشند.

با توجه به قوانین پراکنده ایران در مورد خشونت خانگی به‌نظر می‌رسد حقوق ایران ت‌های پیشگیرانه برای کنترل خشونت خانگی را در اولویت قرار نداده است. همین امر، همانطور که در بالا اشاره شد، باعث شده است که خشونت‌کننده خانگی رفتار خود را مکررا تکرار کند. همچنین خشونت‌دیده در اکثر مواقع زمان و امکان رهایی از خشونت را پیدا نمی‌کند. در واقع قربانی نیز به‌عنوان عامل همیشه در دسترس برای تکرار اعمال خشونت از دلایل دیگر امکان اعمال خشونت خانگی است. این هم دلیلی ندارد جز همان بحث قوانین حمایت‌گرانه از قربانی خشونت خانگی.

هرچند در یک دهه گذشته با تصویب قوانینی همچون قانون حمایت از خانواده» یا قانون حمایت از کودکان و نوجوانان» و یا قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست»، قدم‌های خوبی برای حمایت بیشتر از قربانی خشونت خانگی و رفع برخی تبعیض‌ها برداشته شده است اما با وجود این مقرراتی هم مشاهده می‌شود که به نوعی بستر وقوع خشونت خانگی را فراهم می‌کند.

خلاصه کلام اینکه اگر قوانین موجود در ایران را در کنار فرهنگ نادرست موجود در جامعه ایران بگذاریم، خواهیم دید که بیشتر قربانیان خشونت خانگی، خود را ناچار به تحمل خشونت می‌بینند و این چیزی نیست جز ادامه تجربه زیست انباشته شده مرتکب خشونت خانگی.

✍️مژده اسماعیلی/کارشناس ارشدجزاوجرمشناسی


هر روز پیامدهای بیشتر و ابعاد پنهان‌تری از خشونت خانگی در ایران گزارش داده شده و علنی می‌شود. با وجود آنکه در سال‌های گذشته تلاش‌های زیادی در باب شناسایی و پیشگیری از خشونت خانگی در کشور انجام شده است، اما حمایت چندانی از جانب افراد، مدیران و نهاد‌های ذی‌نفوذ صورت نگرفته است. در کنار این بی‌مهری ما شاهد آن هستیم که جامعه هنوز درخصوص خشونت خانگی آگاهی لازم را ندارد؛ به‌عنوان نمونه اکثر افراد وقتی صحبت از خشونت خانگی می‌شود نخستین تعریفی که در ذهن‌شان تداعی می‌شود خشونت فیزیکی، آن هم علیه ن است. این در حالی است که در عام‌ترین تعریف‌ها از خشونت خانگی ما خشونت‌های دیگر ازجمله روانی، اقتصادی و. را هم نسبت به دیگر اعضای خانواده باید لحاظ کنیم.

پس نخستین گام برای تعریف خشونت خانگی شاید این باشد که بدانیم در خشونت خانگی علاوه بر ن، مردان هم می‌توانند مورد خشونت قرار گرفته و قربانی شوند. همچنین خشونت خانگی می‌تواند شامل خشونت علیه کودکان، سالمندان و معلولان یک خانواده باشد. درباره چرایی، دلایل و قربانیان این خشونت در شبکه‌های مجازی، رسانه‌ها و مجلات تخصصی مطالب پراکنده‌ای در این سال‌ها منتشر شده است، اما متأسفانه، درباره راهکارهای موجود و یا پیشنهادهای قابل اجرا برای پیشگیری و یا کاهش آن مطالب زیادی وجود ندارد. در یک سری مقالات کوتاه سعی داریم به این موارد بپردازیم.

خشونت خانگی را از چند زاویه می‌توان بررسی کرد. رویکرد حقوقی بر جرم‌انگاری خشونت خانگی تمرکز دارد. از رهیافت جامعه‌شناسی می‌توان از فرهنگ، سنت و شکاف‌های جنسیتی سخن گفت. روانشناسان هم از رویکرد روانشناختی (فردی و جامعه) می‌گویند. همچنین آنها بر حمایت آسیب‌دیده نظر ویژه دارند. با این حال همه این رویکردها و رهیافت‌ها بر این نکته که خشونت خانگی علاوه بر آسیب‌های فردی باعث برهم خوردن تعادل سیستم جامعه می‌شود دیدگاه مشترکی دارند. پس می‌توان نتیجه گرفت که خشونت خانگی با آنکه در حوزه خصوصی افراد اتفاق می‌افتد، امری خصوصی نیست، بلکه معضلی عمومی است که بدون هیچ پیچ و تابی در جامعه تأثیر خواهد گذاشت.

خشونت خانگی را در یک نگاه کلی و با تسامح می‌توان به 3 قسمت تقسیم کرد. این 3 بخش شامل پیش از خشونت، زمان حین خشونت و پس از خشونت است. در این نوشته به‌معنای کلی خشونت خانگی و دوره پیش از اعمال می‌پردازیم.

✍️مژده اسماعیلی/کارشناس ارشدجزاوجرمشناسی


در این دوره هم ما شاهد 2 نوع راهکار حقوقی و غیرحقوقی هستیم. هرچند در یک دهه گذشته با تصویب قوانینی همچون قانون حمایت از خانواده»، قدم‌های خوبی برای حمایت بیشتر از قربانی خشونت خانگی و رفع برخی تبعیض‌ها انجام شده اما با وجود این مقرراتی هم مشاهده می‌شود که به نوعی بستر وقوع خشونت خانگی را فراهم می‌کند. به‌عنوان مثال چند همسری برای مردان منع قانونی ندارد درحالی‌که برای ن امکان‌پذیر نیست. در همین راستا می‌توان به موضوع لایحه خشونت علیه ن که مدت‌هاست بین قوا رد و بدل می‌شود اشاره کرد. در این بین ما شاهد دستورالعمل‌های امیدوار‌کننده‌ای مانند اام به حضور قاضی مشاور زن در چند هفته گذشته پس از انتصاب جناب آقای رئیسی بوده‌ایم. با وجود این می‌دانیم با اصلاح یا تصویب چند مورد کوچک می‌توان در همین زمینه هم گام‌های مهمی برداشت. ازجمله این موارد می‌توان به اام حضور شاهد خشونت در دادگاه یا راه‌اندازی شعبه‌های تخصصی خانواده اشاره کرد. در بخش غیرحقوقی هم اقداماتی صورت گرفته است. متأسفانه باید باز تکرار کنیم که  این اقدامات هم کافی نبوده و نیستند. از مهم‌ترین این موارد می‌توان به تاسیس خانه‌های امن، تقویت نهادهای مدنی حمایتی از ن آسیب‌دیده اشاره داشت. وجود سرپناه‌هایی که قربانیان خشونت خانگی بتوانند در آنجا موقتا اسکان پیدا کنند از یک سو، نوعی حمایت از قربانیان است و از سوی دیگر به نوعی تدبیر پیشگیرانه از تکرار خشونت خانگی است. خشونت‌دیده لازم است به محلی دیگر دسترسی داشته باشد تا مجبور به تحمل خشونت نباشد و حداقل چرخه خشونت تکرار نشود. خانه‌های امن در برخی از مناطق کشور راه‌اندازی شده است اما با توجه به بالا بودن آمارها به‌نظر می‌رسد این پناهگاه‌ها نیاز و امکان حمایت کامل را از خشونت‌دیده ندارند. تجربه نشان داده است که تکرار خشونت خانگی در برخی موارد به‌دلیل این است که قربانی محلی برای ست نداشته و مجبور است با خشونت کناربیایید و آن را تحمل کند. لکن وجود خانه‌های امن قربانیان خشونت خانگی، این امید را به قربانی می‌دهد که خانه‌ای را که وی دائما در آن مورد خشونت قرار می‌گیرد، می‌تواند ترک کرده و به مکانی امن که دیگر خشونت در آنجا وجود نخواهد داشت نقل مکان کند.

✍️مژده اسماعیلی/کارشناس ارشدجزاوجرمشناسی


بسیار اتفاق افتاده است که حین خشونت خانگی ما سکوت کرده‌ایم و شاید اگر مداخله صورت می‌گرفت خشونت‌دیده کمتر دچار آسیب می‌شد. سکوت ما هم دلایل زیادی می‌تواند داشته باشد. مهم‌ترین دلیل در عدم‌مداخله، طبق آموزه‌های ما، این است که چهاردیواری خودشان است و اختیارش با آنهاست. در واقع مهم‌ترین دلیل افراد در عدم‌مداخله این است که خشونت خانگی را بخشی از حوزه خصوصی می‌بینند که نباید در آن مداخله کرد. در سال‌های اخیر اقداماتی مانند راه‌اندازی شماره تماس 123 اورژانس اجتماعی، برای کمرنگ‌تر کردن این فرهنگ اشتباه انجام شده است. در کنار این اقدام مفید، به‌نظر می‌رسد می‌توان با تشکیل پلیس ویژه و آموزش ضابطین دادگستری در زمان خشونت هم در کاهش خشونت خانگی گام‌های بزرگی برداشت اما باید همین را هم آسیب‌شناسی کرد. با توجه به اینکه خشونت خانگی اغلب دور از چشمان عموم و در خانه اتفاق می‌افتد، مأموران پلیس برای جلوگیری از خشونت خانگی با مشکلاتی مواجه هستند. این مشکلات به‌خصوص در ایران که باورهایی مبنی بر عدم‌دخالت در زندگی دیگران وجود دارد سخت‌تر است. ازسوی  دیگر ضابطین قوه قضاییه در مورد خشونت خانگی آموزش‌های لازم را نمی‌بینند. به‌نظر می‌رسد تشکیل پلیس ویژه  یا اختصاص تعدادی از نیروهای منتخب و آموزش‌دیده و اختصاص پلیس زن برای مقابله با خشونت خانگی مفید باشد.

باورهای سنتی مردسالار حاکم بر جامعه خشونت‌های خانگی را بخشی از وجود مرد می‌داند و سعی در توجیه آن دارد.

✍️مژده اسماعیلی/کارشناس ارشدجزاوجرمشناسی


زمانی‌که ما از خشونت خانگی صحبت می‌کنیم یعنی یک نفر با قدرت برتر، اعمال سلطه و زور می‌کند. این اعمال زور اشکال متفاوتی دارد؛ از فیزیکی گرفته تا توهین و تحقیر شخصیت در مقابل دیگران. این اعمال زور نسبت به ن در بیشتر موارد مشروعیتش را از ریشه‌های فرهنگی و باورهای سنتی مردسالار حاکم در جامعه می‌گیرد. همین گزاره کافی است تا بدانیم ن دارای کمترین پشتوانه اجتماعی برای حمایت از خود در برابر خشونت خانگی هستند. آنجا موضوع بغرنج‌تر می‌شود که متوجه شویم در بسیاری از موارد همذات‌پنداری با خشونتگر در جامعه ما به‌طور ملموسی زیاد است. هر چند در سال‌های اخیر با تغییر سبک زندگی در ایران این امر کمتر شده اما این سؤال مطرح است که با توجه به عدم‌پشتوانه اجتماعی اندک از ن خشونت‌دیده، چگونه باید در جهت بالا بردن این پشتوانه اقدام کرد؟

گام اول برای بالا بردن پشتوانه اجتماعی، اعمال پیشگیرانه توسط نهاد دولت است. نهاد دولت هم در تعریف تخصصی آن شامل 3 قوه مجریه، مقننه، قضاییه و تمام نهادها و مؤسسات وابسته به آنهاست. حال سؤالی که مطرح می‌شود این است که اعمال پیشگیرانه کدامند؟

اعمال پیشگیرانه شامل 2 بخش قانونی- حقوقی و غیرحقوقی است. در بخش قانونی باید تدابیر قانونی پیشگیرانه درنظر گرفته شود یا به موارد قانونی موجود ضمانت اجرایی بیشتر داده شود. به‌عنوان نمونه در قانون مدنی ایران پیش‌بینی شده است، درصورتی که بودن زوجه در منزل مشترک متضمن خوف جانی باشد، زن می‌تواند خانه را ترک کند و این امر مسقط حقوق مالی وی نخواهد بود. طبق تجربه درکشورهای توسعه‌یافته یا حتی کشورهایی که از نظر فرهنگی به ما نزدیک‌ترند، به‌نظر می‌رسد اعمال پیشگیرانه غیرحقوقی مهم‌تر و مؤثرتر است. نخستین قدم هم در این مورد آموزش و فرهنگسازی است.

آموزش توسط نهادهای دولت قطعا مهم‌ترین ابزار برای انسان مدرن است. پروسه آموزش را از همان کودکی توسط رسانه‌ها و مدارس می‌توان شروع کرد. این پروسه نیز بدون عزم راسخ دولت موفق نخواهد بود. بسیاری از کسانی که در ایران مرتکب خشونت خانگی می‌شوند اعتقادی به قبیح بودن این مسئله ندارند یا اینکه متوجه نیستند که مرتکب خشونت علیه فرد دیگری می‌شوند. از طرف دیگر ممکن است قربانی خشونت خانگی نیز اطلاعی از حقوق خود و اینکه چگونه باید با خشونت خانگی برخورد کند، نداشته باشد.

✍️مژده اسماعیلی/کارشناس ارشدجزاوجرمشناسی


قسمت اول
✍️مژده اسماعیلی

خشونت خانگی می‌تواند نسبت به کودکان، ن، سالمندان، معلولان یا حتی مردان اعمال شود. طبق آمارها و تجربه زیستی همه ما، بیشتر این خشونت‌ها توسط مردان نسبت به ن روا داشته می‌شود. براساس مطالعات جامعه‌شناختی، دومین خشونت معمول در خشونت‌های خانگی، بعد از خشونت علیه کودک، خشونت علیه ن است. خشونت علیه ن در خانواده نیز به انواع مختلفی از جمله خشونت فیزیکی، جنسی، عاطفی، کلامی، مالی، روانی و اجتماعی طبقه‌بندی می‌شود. متأسفانه در ایران آمار دقیق و جامعی از خشونت خانگی وجود ندارد. البته به اعتقاد کارشناسان چنین آمارهایی می‌تواند در ارائه راهکارهای کارشناسانه برای حل این معضل فردی- اجتماعی کمک وافری کند. تنها در یک مورد شاهد بررسی خشونت به‌طور علمی و کارشناسانه در سال 1383 توسط وزارت کشور بوده‌ایم. در این طرح که به طرح ملی بررسی خشونت خانگی علیه ن در ۲۸ استان» شهرت دارد، آمارهای قابل تاملی منتشر شده است. براساس این پایش ۶۶ درصد خانواده‌های مورد مطالعه حداقل یک نوبت تجربه خشونت خانگی- در تعریف عام آن- داشته‌اند؛ ضمن اینکه حداقل در ۳۰ درصد از خانواده‌ها، خشونت‌های فیزیکی جدی صورت گرفته است.
باورهای سنتی مردسالار حاکم بر جامعه، این خشونت‌ها را بخشی از وجود مرد می‌داند و سعی در توجیه آن دارد و در مواردی به آن رنگ و سیاق اخلاقی و ناموسی می‌دهد و به‌طور مستمر دست به بازتولید آن می‌زند. این باورها، چنان در ذهن مرد و زن ایرانی از کودکی ریشه می‌دواند که اگر زنی در مقابل این خشونت‌ها مقاومت کند با برچسب‌ها و احکامی سخت‌تر روبه‌رو خواهد شد. در این میان، شاهد نارسایی‌هایی هم در قانون به‌عنوان ابزار حمایتی و پیشگیرانه از افراد آسیب‌دیده هم هستیم. در اینجا ما با توجه به 3 بخش خشونت خانگی یعنی دوران پیش از خشونت، حین خشونت و پس از خشونت به آسیب‌شناسی و ارائه چند راهکار ملموس می‌پردازیم.


پیامدهای خشونت علیه ن :  1-هیجان  2 -طرد اجتماعی   3-ایده خودکشی                     1-هیجان: در لحظه که به دختر زیر پل شد دختر بعد از  صورت فرد را بوسید. چرا؟ به این دلیل که در آن زمان حس خشم و شادی را همزمان باهم داشت؛ شادی: زمان بوسیدن، خشم: زمانی که از بوسیدن متنفر می شود.وقتی فرد از لحاظ روانی سالم ست واکنشش متفاوت تر از زمان بیماری است.در موقعه بیماری خشونت و شادی را با هم دارد. زمانی که از این خانم در دادگاه می پرسند که بیماری روانی داری می خواهند قوه درک و تصمیم گیری او را نسبت به شخص سالم بسنجند.                                                                                                                                       2-طرد اجتماعی: وقتی که به یک خانم در افغانستان که پدرش عاجز از پرداخت یک قرض بود و دوستان پدرش وقتی با عدم پرداخت مواجهه می شوند به دختر این مرد می کنند و در اینجا دختر نمی داند که خودکشی کند یا زن همین مرد م شود. اینجا دوبار به زن شد یک بار به خاطر قرض پدر و دیگری به اجبار همسر این مرد شد.اینجا فرد احساس طردی از اجتماع خود را دارد آن هم به این دلیل که جامعه با دید و نگرش جدید به او نگاه می کند که همان طرد شدن را برای فرد رقم می زند.                                                                                                                               3-ایده خودکشی: یک تست در این مورد وجود داردآن هم یک جدولی که به دو قسمت تقسیم می شودکه شامل  مرگ و زندگی است.که تعدادی عکس به شما نشان می دهیم و شما احساس خودتان را از آن عکس ها بیان می کنید و اینجا اگر قسمت مرگ پررنگ شد نشانه این است که ایده خودکشی چقدر در شما بالا است. یک محقق آمریکایی در هاروارد این را اختراع کرده بود که در موقعیت اورژانسی 76درصد در آمریکا، در پوایته این تحقیق با 85درصد پیش بینی می کرد که افراد بعد از خشونت چه میزان ایده خودکشی را دارند یا ندارند. درنتیجه خانم هایی که مورد خشونت و قرار می گیرند در 6ماه یا 1سال آینده با این تست می توانند ایده خودکشی در آنها را مشخص و از خودکشی آنها جلوگیری کرد.

نویسنده:مژده اسمعیلی(کارشناسی ارشد حقوق جزاو جرمشناسی)

 

 


 تنبيه بدني به معناي استفاده از نيروي فيزيكي جهت ايجاد درد بدون صدمه، به منظور تربيت( تصحيح يا كنترل رفتار) کودک میباشد. معمولاً روان شناسان تنبيه بدني را جايز نمی دانند.تنبیه بدنی داراي اثرات مخرب كوتاه و بلند مدت برجسم و روح كودك ميباشد و عوارض نامطلوبي همچون ترس،عدم يادگيري رفتار درست، توجيه صدمه زدن به ديگران، پرخاشگري نسبت به عامل تنبيه كننده، جانشين شدن يك پاسخ نامطلوب به جاي پاسخ نامطلوب ديگر و الگو برداري از آن توسط ديگران را به همراه دارد.مسائل مربوط به خطرات تنبيه جسمي كودكان از حدود قرن هيجدهم شروع شده است. اماتنبيه جسمي به صورت جدي اولين بار در سال  1960 ،زمانی كه دكتر هنري كمپ و همكارانش متوجه شدند كه اكثر شكستگي هاي مشاهده شده در كودكان ناشي از كتك خوردن آنها توسط والدين میباشد، بيشتر موردتوجه قرار گرفت. آنها اين پديده را سندرم كودك كتك خورده (اصطلاحی كه مسائلي مانند غفلت، آزار جسمي و آزار روحي را در بر ميگیرد). تحقيقات اخير نشان داده اند كه اكثر موارد كودك آزاري جسمي در اثر اقدامات والدين براي تنبيه جسمي كودكان به وجود مي آيد، به گونه اي كه والدين حين تنبيه كودك كنترل خود را از دست داده و به صورت غير عمدي شدت فيزيكي تنبيه را زياد مينمايند و يا ميزان قدرت خودشان را كم تخمين ميزنند و به اين ترتيب باعث بروز آسيبهاي جسمي براي كودكان میشوند. بیش از% 90 والدين كه مبادرت به بد رفتاري با كودك خود ميكنند نه از نظر جسمي مشكلي دارند، نه از نظر شخصيتي جنايتكارند و نه سايكوتيك هستند، بلكه افرادي هستند كه خود تحت تأثير تنش و استرس شديدي قرار داشته و در حالت خشم به كودكان خودآسيب می رسانند.(قاسمی60:1386).3/بسياري از مطالعات جرمشناسي نشان داده اند كه كودك بزه ديده امروز، نوجوان يا جوان بزهكار فردا خواهد بود. صاحب نظران، افزايش آزار و اذيت كودكان را تابعي از افزايش نرخ خشونت در جامعه و رفتار جمعي دانسته اند   (lazeler, 2002:45) در تحقيق كر و همكاران دیده ميشود كودكاني كه توسط والدين مورد تنبيه قرار گرفته بودند رفتارهاي برون فكني بيشتري ازخود نشان میدهند(369:2002,kerr) اول اينكه زمان تنبيه اهميت بسياري دارد؛ هر قدربين تنبيه و رفتار نامطلوب فاصله كمتري باشد، تنبيه مؤثرتر خواهد بود.تنبیه موثرتر خواهد بود. بهترين زمان براي متوقف كردن رفتار غير قابل قبول، درست قبل از وقوع آن است. براي مثال، اگر بچه اي ميخواهد مدام وسط خيابان برود، بهترين موقع براي تنبيه او زماني است كه ميخواهد به اینکار اقدام کند. دوم اینکه،تنبيه از سوي والدين مهربان بيشتر احتمال دارد كه به نتيجه مطلوب بيانجامد تا از سوي والدين سرد و خشن. سوم، اگر هدف سركوب يا خاموشي اعمال غير قابل قبول است، بايد در تنبيه اگر در تنبیه ثبات قدم داشت.اگردرتنبیه ثبات قدم نداشته باشيم يعني رفتار خاصي را گاهي سرزنش كنيم و گاهي نديده بگيريم؛ رفتار نامطلوب كودك پا بر جا ميماند.

✍️:محمدرضا تمنائی فر/فاطمه سلامی محمدآبادی/سمیه دشتبان زاده


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اشعار و دل نوشته های بیژن جورمند